گوز هندو. نارجیل. نارگیل: در او درختان چون گوز هندی و پوپل که هر درخت به سالی دهد مکرر بر. فرخی. هم از گوز هندی فراوان درخت جهان کرده بویاکشان باد سخت. اسدی (گرشاسبنامه). مغز گوز هندی پوست سیاه برداشته بتراشند و نان میده در شیر تازه با این گوز هندی تراشیده ترید کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
گوز هندو. نارجیل. نارگیل: در او درختان چون گوز هندی و پوپل که هر درخت به سالی دهد مکرر بر. فرخی. هم از گوز هندی فراوان درخت جهان کرده بویاکشان باد سخت. اسدی (گرشاسبنامه). مغز گوز هندی پوست سیاه برداشته بتراشند و نان میده در شیر تازه با این گوز هندی تراشیده ترید کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
جوز بویا، میوه ای که در غلافی مانند غلاف بلوط جا دارد و در طب به کار می رود، درخت این میوه که به اندازۀ درخت گردو اما برگ هایش کوچک تر و باریک تر است و در جاوه و بعضی شهرهای هندوستان می روید، جوز بوا، گوز بویا، جوز بو، جوز بویه
جُوزِ بویا، میوه ای که در غلافی مانند غلاف بلوط جا دارد و در طب به کار می رود، درخت این میوه که به اندازۀ درخت گردو اما برگ هایش کوچک تر و باریک تر است و در جاوه و بعضی شهرهای هندوستان می روید، جُوزِ بوا، گُوزِ بویا، جُوزِ بو، جُوزِ بویِه
درختی است از تیره فرفیونیان که دارای شیرۀ تلخ و سمی میباشد، و چون این شیره در مجاورت با انساج چشم تولید کوری میکند لذا درخت مزبور را کورکننده نیز گویند. اصل این درخت از نواحی شرقی هندوستان و مالزی وسراندیب و مالاکا و جزایر ملوک میباشد. چوب آن نیز مانند چوب عود در موقع سوختن بوی مطبوعی پراکنده میکند و بعلاوه دارای صمغ خوشبویی است که در عطرسازی مورداستعمال دارد. چوب این گیاه در منبت کاری هم به کار میرود. عودالند. اغالوجی. اغالوشی. عود قماری. اهالوت. اهالیم. عودالرطب. نسر آغاجی. النجوج. انجوج. عودالطیب. عودالنجور. (فرهنگ فارسی معین) : بفرمود (گشتاسب) تا آذر افروختند بر او عود هندی همی سوختند. دقیقی. یکی دیگر از عود هندی به زر بر او بافته چند گونه گهر. فردوسی. گهی صورتی گردد از عود هندی گهی پیکری گردد از مشک اذفر. فرخی
درختی است از تیره فرفیونیان که دارای شیرۀ تلخ و سمی میباشد، و چون این شیره در مجاورت با انساج چشم تولید کوری میکند لذا درخت مزبور را کورکننده نیز گویند. اصل این درخت از نواحی شرقی هندوستان و مالزی وسراندیب و مالاکا و جزایر ملوک میباشد. چوب آن نیز مانند چوب عود در موقع سوختن بوی مطبوعی پراکنده میکند و بعلاوه دارای صمغ خوشبویی است که در عطرسازی مورداستعمال دارد. چوب این گیاه در منبت کاری هم به کار میرود. عودالند. اغالوجی. اغالوشی. عود قَماری. اهالوت. اهالیم. عودالرطب. نسر آغاجی. النجوج. انجوج. عودالطیب. عودالنجور. (فرهنگ فارسی معین) : بفرمود (گشتاسب) تا آذر افروختند بر او عود هندی همی سوختند. دقیقی. یکی دیگر از عود هندی به زر بر او بافته چند گونه گهر. فردوسی. گهی صورتی گردد از عود هندی گهی پیکری گردد از مشک اذفر. فرخی
ضرطه بدبو، سخنان لاف و گزاف و هرزه. توضیح در دیوان خاقانی چاپ عبدلرسولی ص 377 آمده: حاسد چو بیند این سخنان چو شیرومی سرکه نماید آن سخن گوز گند او. رشیدی و انجمن آرا و آنندراج و شعوری نیز بیت را بهمین وجه ذکر کرده اند اما در دیوان چاپ دکتر سجادی ص 368 مصراع دوم چنین است: چون سر که گردد آن سخن لور کند او. همچنین جهانگیری و شعوری بیت ذیل را از مولوی آورده اند: از بوسها بر دست او و ز سجده ها بر پای او وز گوز گند شاعران و زدمدمه هز ژاژخا. ولی مصراع دوم این بیت هم در دیوان کبیر چاپ آقای فروزانفر ج 1 ص 22 چنین آمده: وز لور کند شاعران وز دمدمه هر ژاژخا
ضرطه بدبو، سخنان لاف و گزاف و هرزه. توضیح در دیوان خاقانی چاپ عبدلرسولی ص 377 آمده: حاسد چو بیند این سخنان چو شیرومی سرکه نماید آن سخن گوز گند او. رشیدی و انجمن آرا و آنندراج و شعوری نیز بیت را بهمین وجه ذکر کرده اند اما در دیوان چاپ دکتر سجادی ص 368 مصراع دوم چنین است: چون سر که گردد آن سخن لور کند او. همچنین جهانگیری و شعوری بیت ذیل را از مولوی آورده اند: از بوسها بر دست او و ز سجده ها بر پای او وز گوز گند شاعران و زدمدمه هز ژاژخا. ولی مصراع دوم این بیت هم در دیوان کبیر چاپ آقای فروزانفر ج 1 ص 22 چنین آمده: وز لور کند شاعران وز دمدمه هر ژاژخا